اگر در مصر، اسلام‌گراها...
1 ـ بلافاصله علیه دولت سکولار و منتخب مردمی برآمده از انتخاباتی آزاد، تظاهراتی خشن و غیرمسالمت‌آمیز برگزار کرده و اموال عمومی و دفاتر حزب حاکم و همپیمانانش را به آتش می‌کشیدند؛
2 ـ آشوب‌های خیابانی به راه انداخته و هواداران دولت سکولار منتخب را به خاک و خون می‌کشیدند؛
3 ـ به موارد مکرر درخواست گفتگوهای ملی و مصالحه‌ی ملی، پاسخ منفی می‌دادند؛
4 ـ پس از انقلاب و روی کار آمدن دولت منتخب، عامل تمامی ناکامی‌های مصر را -که حاصل 60سال حاکمیت دولت‌های مستبد نظامی و سکولار می‌باشد- ناشی از فعالیت چند ماهه‌ی دولت سکولار فعلی معرفی می‌کردند؛
5 ـ به کمک ارتش و نیروهای نظامی و با یک نقشه‌ی از پیش تعیین شده، علیه حکومت سکولار منتخب مردمی، کودتا کرده و آن را ساقط می‌کردند؛
6 ـ رئیس‌جمهور منتخب مردم را ربوده و بدون هیچ جرمی در مکان نامعلومی زندانی می‌کردند؛
7 ـ از فرمانده‌ی ارتش و رهبر کودتا حمایت می‌کردند؛
8 ـ به هنگام اعلان کودتا، مجلس شورای منتخب و قانون مصوب مردم را منحل کرده و از اعتبار ساقط می‌کردند؛
9 ـ بلافاصله رهبران مخالف کودتای نظامی را بدون هیچ جرمی دستگیر و زندانی می‌کردند؛
10 ـ بلافاصله تمامی شبکه های ماهواره ای و بسیاری از روزنامه ها و مجلات مخالفان کودتا را بسته و تعدادی از کارمندان دفاترشان را دستگیر و روانه‌ی زندان می‌کردند؛
11 ـ رسانه‌ی ملی را به رسانه‌ی «مِیلی» و باب طبع کودتاگران تبدیل کرده و به صورت تمام وقت از آن علیه مخالفانشان استفاده می‌کردند؛
12 ـ به ارزش‌های دیروزشان -آزادی، دموکراسی، حکومت مدنی و...- که سنگ آن‌ها را به سینه می‌زدند، پشت پا می‌زدند؛
13 ـ موافقان خود را ملت شریف مصر و مخالفانشان را یک مشت خس و خاشاک و تروریست معرفی می‌کردند؛
14 ـ با حرکتی پوپولیستی و به راه انداختن تظاهراتی خیابانی توسط حامیان کودتا، مجوز سرکوب و قتل عام مخالفانشان را صادر می‌کردند؛
15 ـ به صراحت اعلام می‌کردند که خواهان حذف مخالفان مدنی و مسالمت جوی خود هستند،حتی اگر با به راه انداختن حمام خون؛
16 ـ شعبان بی‌مخ‌ها، لباس شخصی‌ها و آشوبگران سابقه‌دار را با قمه و ساتور و ته‌پر و کلت و... به جان مخالفان مدنی و مسالمت جوی خود می‌انداختند؛
17 ـ تحصن‌ها و راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز مخالفانشان را با وحشیانه‌ترین و غیرانسانی‌ترین روش‌ها سرکوب کرده و آنان را به خاک و خون می‌کشیدند؛
18 ـ اخبار این قتل عام و سرکوب‌ها را سانسور و آمار کشته‌ها و زخمی‌ها را بسیار کم و غیر واقعی بیان می‌کردند و حتی حاضر به محکومیت لفظی این خشونت‌ها و کشتارها نمی‌شدند؛
19 ـ با استفاده از سانسور شدید خبری، دروغ و شایعه‌پراکنی، تحصن و تظاهرات مسالمت‌آمیز مخالفان را خشن و مسلحانه قلمداد کرده و جای ظالم و مظلوم را با عوام‌فریبی و مزورانه عوض می‌کردند؛
20 ـ در مدت دو ماه تقریباً تمامی نیروهای وابسته به دیکتاتور ساقط شده در انقلاب مردمی مصر را بر سر کار آورده و دیکتاتور 30ساله مصر را تبرئه و آزاد می‌کردند؛ و...
اگر اینگونه می‌بود، بوق و کرنای تبلیغات مدعیان دموکراسی و حقوق بشر علیه اسلام‌گراها گوش عالم را کَر می‌کرد.
اگر اینگونه می‌بود، کودتاگران نظامی و هوادارانشان بلافاصله از سوی سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی و حکومت‌های مدعی دمکراسی و حقوق بشر به شدت محکوم شده و مواضع قاطعی علیه آنان اتخاذ می‌کردند.
اگر اینگونه می‌بود، تمامی اسلام‌گراها را -بدون هیچ تفاوتی- غیر مدنی، خشونت‌طلب و تروریست قلمداد می‌کردند.
با توجه به حقایق و واقعیت‌های موجود به نظر می‌رسد که برای اکثریت حکومت‌ها و سکولارها و لائیک‌ها‌ی مدعی دموکراسی و حقوق بشر -نه تمامی آنان- و همچنین حکام خودکامه و ظالم ممالک اسلامی که مردم در انتخاب آنان نقشی نداشته و ندارند، آنچه حایز اهمیت بوده و مبنای قضاوتشان می‌باشد، ظالم یا مظلوم و نوع رابطه و وابستگی به آن است؛ نه خود ظلم و دفاع از مظلوم در برابر ظالم، صرف‌نظر از هرگونه تعلق و وابستگی.
اما علی‌رغم این همه ظلم و جنایت و لگدمال کردن حقوق بشر توسط سکولارها و لائیک‌ها و مدعیان حقوق بشر، این نکته‌ی مهم را نباید فراموش کرد که حساب مدعیان حقوق بشر و دموکراسی از خود حقوق بشر و دمکراسی جداست و همچنین نمی‌توان و نباید گفتار و رفتارهای مزورانه، ظالمانه و غیر انسانی عده‌ای یا حتی اکثریتی از این سکولارها و... را به سایر همفکرانشان تعمیم داد.
به امید فرا رسیدن روزی که کرامت و ارزش انسانی -انسان بما هو انسان- و حق و ظلم‌ستیزی آنچنان در درونمان نهادینه شود که نسبت به کمترین پایمالی حق و خدشه به کرامت انسانی، حساس بوده و بی‌تفاوت نباشیم و به جای طرد و حذف مخالف، پیام دگرپذیری و زندگی مسالمت‌آمیز و خیرخواهی را به صورت عملی در جامعه انتشار دهیم.